مطلع این سخن نیز از کتاب «درباره شعر و شاعری» نیما یوشیج آمدهاست. او که داعیهدار تغییر و تحول در عرصه شعر فارسی بود در وزن در شعر و تفاوت اشعار قدیم و جدید سخن گفته است. به رسم آغاز سخن به سراغ نیما رفتیم و مطلع این ستون را با او آغاز کردیم.
«در تمام اشعار قدیم ما یک حالت تصنعی است که به واسطه انقیاد و پیوستگی خود با موسیقی این حالت را یافته است؛ این است که هر وقت شعری را از قالببندی نظم خود سوا کنیم، میبینیم تأثیر دیگر دارد.
من این کار را کردهام که شعر فارسی را از این حبس و قید وحشتناک بیرون آوردهام، آن را در مجرای طبیعی خود انداختهام و حالت توصیفی به آن دادهام. نه فقط از حیث فرم، از طرز کار، این گمشده را پیدا کردهام و اساسا فهمیدم که شعر فارسی باید دوباره قالببندی شود.
باز تکرار میکنم نه فقط از حیث فرم، از حیث طرز کار. اما همیشه از آغاز جوانی سعی من نزدیکساختن نظم به نثر بودهاست. در آثار من چه شعر را بخوانید و چه یک قطعه نثر را. مرادم شعر آزاد نیست، بلکه هر قسم شعر است.
من سعی میکنم به شعر فارسی وزن و قافیه بدهم. شعر بیوزن و قافیه، شعر قدیمیهاست. ظاهرا بر خلاف این بهنظر میآید اما بهنظر من شعر در یک مصراع یا بیت ناقص است- از حیث وزن- زیرا یک مصراع یا یک بیت نمیتواند وزن طبیعی کلام را تولید کند.
وزن که طنین و آهنگ یک مطلب معین است- بین مطالب یک موضوع- فقط به توسط هارمونی به دست میآید؛ این است که باید مصراعها و ابیات دستهجمعی و بهطور مشترک وزن را تولید کند. من واضع این هارمونی هستم.
شما تکمیلکننده سر و صورت آن باشید. این فکر را از منطق مادی گرفتم و اصل علمی است که هیچچیز نتیجه خودش نیست و بلکه نتیجه خودش با دیگران است.
این وزن را که مقصود من است قافیه تنظیم میدهد. جملات موزیکی را رسوا میکند.
رئیس ارکستر است. اساس این وزن را ذوق ما حس میکند که هر مصراع چقدر باید بلند یا کوتاه باشد، پس از آن هر چند تا مصراع چطور هماهنگی پیدا کنند. هر مصراع مدیون مصراع پیش و داین مصراع بعد است.»